• امروز شنبه 3 آذر 1403
  •  
     

    شرکت شمسا

    مشكلات ناشی از ناامنی و نبود اماكن اقامتی و حمل‌ونقل، تغذیه‌ نامناسب و قیمت‌های كنترل‌نشده، سازمان حج و زیارت را بر آن داشت...
    ادامه...

     
     
     
     

     


     
     
    اخبار اخبار شمسا حرکت خورشید از مکه تا کربلا؛ اماما، کوفیان را وفا نیست
     
     
     
     

    حرکت خورشید از مکه تا کربلا؛ اماما، کوفیان را وفا نیست

    نامه الکترونیک چاپ

    گروه دین و اندیشه پایگاه اطلاع رسانی حج وابسته به بعثه مقام معظم رهبری - پس از آن که امام حسین(ع) با همراهانش سخن گفت و قصدش برای ترک حجاز به سوی عراق معلوم گشت، برخی از یاران ونزدیکان از امام خواستند که به کوفه نرود.

    محمد حنفیه- برادر امام حسین(ع)- خدمت حضرت رسید و عرضه داشت: برادر جان، تو از نیرنگ های کوفیان آگاهی، آنان همان کسانی هستند که با پدر و برادرت عهد شکستند و من می ترسم با تو هم چنان کنند و وضع تو همچون گذشتگان شود.
    امام، بر او گفت که من جدم را در خواب دیدم که گفت ای حسین! بیرون برو؛ زیرا خدای متعال خواسته است توا کشته ببیند و زنان و فرزندانت را اسیر.
    ام سلمه، همسر رسول خدا(ص) چون آگاه شد که امام قصد عزیمت به عراق دارد، به امام پیغام داد که ای حسین! به عراق نرو، روزی از پیامبر(ص) شنیدم که فرمود: پسرم حسین، در عراق کشته می شود.
    اباعبدالله الحسین(ع) به ایشان نیز فرمود که من به ناچار کشته می شوم، از تقدیر حق گریزگاهی نیست و از مرگ چاره ای نیست. من خودم روز و ساعت و مکانی که کشته شوم را دانم و کشتنگاه خویش را شناسم...
    چون قصد امام(ع) قطعی شد و تردیدی برای کسی نبود، ابن عباس پسر عموی امام(ع) نزد ایشان آمد و اظهار داشت که ای پسر عمو، مردم عراق عهد شکنند و جنگجو، مشتاب و قصد جایی دیگر کن. من از بد عهدی آن ها نگرانم. کوفیان 2 بار آزموده شده اند، همان یاران پدر و برادر تواند که به همراهی امیر خود هر دویشان را به شهادت رساندند.
    امام(ع) با ابن عباس هم با مهربانی سخن گفت و ضمن آن که او را خیرخواه و غمخوار خود یاد کرد، فرمود: به خدا اگر در چنان جایی کشته شوم برای من بهتر است تا حرمت کعبه شکسته شود، به خدا سوگند؛ اینان مرا رها نکنند تا این که تکه های گوشت بدنم را بیرون کشند.
    امام حسین(ع) به هریک از یارانش که او را از رفتن به عراق باز می داشتند پاسخی در خور استعدادشان داد و خبر صریح شهادتش را به طور محرمانه به خواص خود گفت.
    اباعبد الله(ع)، سحرگاه روز هشتم از مکه خارج شد و رهسپار عراق گردید. اولین منزلگاه ایشان، "تنعیم" است. تنعیم یکی از میقات های بیت الله الحرام است. امام به کاروانی که از یمن عازم شام بودند برخورد کرد، به هر کدام انعامی داد و گفت هر که خواهد می تواند با ما به عراق بیاید. برخی جدا شدند و برخی که همراهی با حضرت را دوست می داشتند با ایشان همراه شدند.
    "صِفاح" و "ذات عِرق" 2 منزلگاه بعدی کاروان حسینی در راه عراق است. در این منزلگاه، فرزدق پسر غالب، شاعر بزرگ در حالی که از کوفه می آمد، به دیدار امام (ع) رفت. حضرت، اوضاع مردم را جویا شد که آنان را چگونه پشت سر گذارده است؟
    فرزدق گفت: دلهایشان همراه تو بود، ولی شمشیرهایشان همراه بنی امیه و البته قضا وقدر از آسمان فرود می آید.
    امام حسین(ع) به ایشان پاسخ داد که راست گفتی، کار از آن خداست و خداست که هرچه بخواهد می کند و هر روزی پروردگارمان در کاری است. اگر قضا چیزی را فرود آورد که ما دوست می داریم، پس او را بر نعمت هایش می ستاییم و بر سپاس گزاریش هم از او کمک می جوییم. اگر قضا مانع امید گردد پس به هرکس که نیتش حق باشد و پرهیزکاری در درونش باشد، بدو ستم نمی گردد. . .

     

    دوشنبه 90/9/7

    ساعت 8:22