ولادت
حضرت محمّدبن علي بن موسي الرّضا(عليهم السلام) در ماه مبارک رمضان سال 195 هجري در مدينه به دنيا آمد و در ذي القعده سال 220 هجري در 25 سالگي و در شهر بغداد (کاظمين) به شهادت رسيد. مادر بزرگوار امام جواد(عليه السلام) کنيزي (امّ ولد) از سرزمين نوبيه به نام سبيکه بود. برخي نيز نامش را خيزران گفته اند و روايت شده که او از خاندان ماريه قبطيّه (همسر رسول الله و مادر ابراهيم پسر پيامبر(صلي الله عليه و آله)) بود.
معروفترين القاب امام نهم، جواد (بخشنده) و تقي (تقوا پيشه) است. لقبهاي ديگر آن بزرگوار عبارتند از: مرتضي، متّقي، منتجب، مختار، متوکّل، قانع و عالم. کنيه امام جواد(عليه السلام) ، ابوجعفر است و به ايشان «ابوجعفر ثاني» گفته مي شود تا از ابوجعفر اوّل (امام محمّد باقر(عليه السلام) ) متمايز گردد. حضرت امام جواد(عليه السلام) وقتي از مادر متولد شد. دست بر سر نهاد و گفت: "شَهِدَ اللهُ أَنَّهُ لا إِلهَ إِلاّ هُوَ وَ الْمَلائِکَةُ وَ أُولُوا الْعِلْمِ قائِماً بِالْقِسْطِ لا إِلهَ إِلاّ هُوَ الْعَزِيزُ الْحَکِيمُ".
امامت
حضرت امام رضا(عليه السلام) در سال 203 هجري به شهادت رسيد. در اين زمان، حضرت امام جواد(عليه السلام) هشت ساله بود. امام رضا(عليه السلام) بر جانشيني و امامت حضرت امام محمدتقي(عليه السلام) تصريح کرد و در پاسخ به اشکال برخي، در مورد خردساليِ ايشان فرمود: زماني که خداي تعالي عيسي را به پيامبري برگزيد، سنّش کمتر از فرزند من بود.
در مجلسي که شيعيان براي مذاکره درباره امامت حضرت جواد(عليه السلام) جمع شده بودند، يونس بن عبدالرحمان ـ از ياران امام رضا(عليه السلام) ـ پرسيد: تا اين پسر (حضرت امام جواد(عليه السلام) ) بزرگ شود، چه کار کنيم؟! ريّان بن صلت برآشفت و دست بر گلوي يونس گذاشت و فشار داد و گفت: «ايمانت را به ما مي نماياني، امّا با اين همه، شک داري؟! اگر امر اين پسر از جانب خداي تعالي باشد، حتّي اگر يک روز از عمرش بيشتر نگذشته باشد، مثل پيرمرد داناست و اگر از طرف خداي تعالي نباشد حتّي اگر هزار ساله باشد، باز هم همانند مردم عوام است.»
برخي از شيعيان، بعد از شهادت امام رضا(عليه السلام) پنداشتند برادر ايشان (عبدالله بن موسي) امام و رهبر الهي است. پس به سوي او شتافتند و براي حصول اطمينان، از وي مسائلي پرسيدند و چون او در پاسخ درماند، از دورش پراکنده شدند.
و سرانجام اکثريت شيعه، امامت حضرت جواد(عليه السلام) را پذيرفتند؛ زيرا علاوه بر وجود نصّ پيامبر(صلي الله عليه و آله) و تصريح و وصيّت امام رضا(عليه السلام) بر امامت آن حضرت، شيعيان هر سؤالي مي پرسيدند امام با سرعت و دقّت، جواب کامل و کافي مي داد. به طوري که بنابر نقل شيخ کليني، امام جواد(عليه السلام) در يک مجلس به سي هزار سؤال پاسخ داد. به نظر مي رسد که اين عدد، مبالغه نيست؛ زيرا بسياري از سؤال هاي مردم، جواب هاي کوتاهي داشت چه آنکه بيشتر سؤال ها فقهي بود و هر فرع جزئي، خود يک سؤال به حساب مي آيد.
ازدواج تحميلي
بعد از آنکه مأمون، خليفه عباسي، از خراسان (طوس) به بغداد رفت و مرکز حکومتش را آنجا قرار داد، براي آنکه امام جواد(عليه السلام) را تحت نظر و کنترل خود داشته باشد، وي را از مدينه به بغداد فراخواند. امام ناگزير پذيرفت. بعد از چند روز، مأمون دختر خود امّ الفضل را به امام جواد(عليه السلام) به عنوان ازدواج معرّفي کرد. امام پاسخي نداد. مأمون، سکوت را علامت رضايت شمرد و دستور داد مقدّمات جشن ازدواج فراهم گردد. برخي از عباسيان که از نقشه و نيرنگِ سياسي مأمون بي خبر بودند و يا با تباني با خودِ مأمون، فرياد اعتراض را بلند کردند که آيا مي خواهي حکومت را به علويان واگذاري؟! ما هرگز اجازه چنين عملي را نخواهيم داد! و زماني که مأمون از آنان علّت را پرسيد، پاسخ دادند: اين شخص (امام جواد(عليه السلام) ) خردسال است و چيزي نمي داند! مأمون پاسخ داد:
«شما اينها را نمي شناسيد! کوچک آنها مانند بزرگشان، دانا و دانشمند است. اگر نظر مرا نمي پذيريد؛ آزمايش آسان است. دانشمندي برگزينيد تا با او بحث و گفتگو کند و درستي سخن من براي شما آشکار گردد.»
عباسيان، يحيي بن اکثم را برگزيدند که دانشمندي مشهور و قاضي القضات آن عصر بود و در اداره امور مملکت نقش مهمّي داشت. جلسه اي تشکيل شد و در آن گروهي از مردم و عباسيان حاضر شدند. يحيي از مأمون اجازه خواست، امّا مأمون گفت: از او (امام جواد(عليه السلام) ) اجازه بگير. وقتي يحيي بن اکثم از امام اجازه خواست، امام فرمود: هر چه مي خواهي بپرس... او پرسيد: درباره مُحرِمي که شکاري را بکشد چه مي گوييد؟
امام جواد(عليه السلام) پاسخ داد: «آيا در محدوده حرم کشته است يا در حِلّ (خارج از محدوده حرم)؟ عالِم بوده يا جاهل؟ به عمد کشته است يا به خطا؟ آزاد بوده يا برده؟ صغير بوده يا کبير؟ اوّلين بار است که مرتکب قتل شده يا سابقه داشته؟ شکارش از پرندگان بوده يا غير آن؟ از حيوانات کوچک بوده يا بزرگ؟ بر اين کار (کشتن شکار) اصرار دارد يا پشيمان است؟ در شب شکار کرده يا در روز؟ در حال اِحرام عُمره بوده يا احرام حجّ؟ و...»
يحيي بن اکثم، مبهوت و انگشت به دهان درماند. او نمي دانست چه بگويد؛ زيرا امام جواد(عليه السلام) با اين پرسش ها، براي او تشريح کرد که مسأله او، صدها و بلکه بيش از دو هزار فرع دارد! زيرا امام جواد(عليه السلام) يازده سؤال دو بخشي مطرح کرد که تعداد فروع آن 2048 مي شود: ( 2048 = 2 × 2 × 2 × 2 × 2 × 2 × 2 × 2 × 2 × 2 × 2 = 2 )
يحيي از گستردگي علم امام چنان شگفت زده شد که ناتواني و زبوني در چهره اش آشکار گرديد و زبانش به لکنت افتاد؛ به طوري که مردمِ حاضر نيز قضيّه را دريافتند.
مأمون، شکر و سپاسي گفت و ابراز کرد که آيا دانستيد آنچه را که من به شما گفتم؟!
سپس مأمون در همان مجلس، دخترش امّ فضل را به ازدواج امام جواد(عليه السلام) درآورد و مراسم جشن برگزار گرديد. پس از آنکه مراسم تمام شد و مردم رفتند و جز نزديکان کسي باقي نماند، مأمون رو به امام کرد و گفت:
«قربانت گردم، اگر صلاح بدانيد خوب است که احکام هر يک از فروعي را که در مورد کشتن آشکار مطرح کرديد، بيان فرماييد تا بدانيم و از آن بهره بگيريم.»
حضرت جواد(عليه السلام) پذيرفت و حکم همه فروع را بيان کرد و از جمله فرمود: «اگر مُحرم، شکار را در حِلّ بکشد و آن شکار از پرندگان بزرگ باشد، بايد يک گوسفند کفّاره بدهد و اگر در حرم باشد، کفّاره اش دو برابر مي شود و... و صغير کفّاره اي بر عهده اش نيست امّا کبير، کفّاره بر او واجب است و آنکه از کرده اش پشيمان است عقاب اخروي ندارد امّا آنکه اصرار دارد و پشيمان نيست، در آخرت، عقاب هم دارد.»
مأمون بعد از شنيدن پاسخ هاي امام، اظهار شادماني کرد و آفرين و احسنت گفت و ادامه داد: اگر صلاح بدانيد خوب است شما هم از يحيي سؤالي بپرسيد، همانطور که او پرسيد. حضرت خطاب به يحيي گفت: آيا بپرسم؟ يحيي بن اکثم که ديگر آرام شده بود، مؤدبانه گفت: قربانت گردم، هر چه که ميل شماست، اگر دانستم، پاسخِ پرسش شما را مي دهم و گرنه از شما استفاده مي کنم. امام جواد(عليه السلام) فرمود: «به من خبر بده آن کدام مرد است که در اوّلِ روز، اگر به زني نگاه کند، آن نگاه حرام است و وقتي آفتاب قدري بالا بيايد نگاه به آن زن حلال مي شود و وقتي ظهر شود دوباره حرام مي شود و وقتي زمان عصر فرارسد ديگر بار حلال مي گردد، وقتي غروب مي شود باز حرام مي شود و وقتي زمان نماز عشاء برسد بر او حلال مي شود و وقتي نيمه شب فرا رسد بار ديگر حرام مي گردد و وقتي سپيده صبح بدمد، بر او حلال مي شود؟ اين چه زن و مردي است؟ و براي چه حلال مي شود و چگونه حرام مي گردد؟!»
يحيي درماند و با شگفتي تمام عرض کرد: «به خدا قسم، جواب اين سؤال را نمي يابم! و حکمش را نمي دانم! اگر صلاح مي دانيد پاسخ فرماييد تا بهره گيريم.»
حضرت جواد(عليه السلام) فرمود: «آن زني است که کنيز بود و در آغاز روز مرد بيگانه اي به او نظر کرد و اين نگاه حرام بود، چون آفتاب بالا آمد، او را از مولايش خريد پس برايش حلال شد، ظهر که شد آزادش کرد پس بر او حرام شد، زمان عصر که رسيد با او ازدواج کرد پس برايش حلال شد، چون مغرب شد «ظهار» کرد پس بر او حرام شد و چون هنگام نماز عشا شد کفّاره داد، پس برايش حلال شد و چون نيمه شب فرا رسيد او را يک طلاق داد پس بر او حرام شد و چون صبح صادق دميد به او رجوع کرد پس برايش حلال شد.»
مأمون با خوشحالي رو به حاضران کرد و پرسيد: آيا در ميان شما کسي هست که بتواند اينگونه پاسخ دهد؟! حاضران گفتند: نه، هرگز. اميرمؤمنان بهتر مي داند.
سپس مأمون افزود: «واي بر شما! اين خاندان برگزيدگانند و اختصاص به فضيلت و کمال دارند و خردسالي مانع کمال آنها نمي شود. آيا نمي دانيد که رسول الله(صلي الله عليه و آله) دعوتش را با دعوت از اميرالمؤمنين علي(عليه السلام) آغاز کرد، در حالي که او ده ساله بود؟! و اسلام او را در آن سن پذيرفت و هيچ کس ديگري را در آن سن و سال به اسلام دعوت نکرد و با حسن و حسين(عليهما السلام) بيعت کرد در حالي که آنان کمتر از شش سال داشتند و با هيچ کودک ديگري بيعت نکرد، پس آيا الآن نمي دانيد که اين اختصاص الهي است که نسبت به اين خاندان صورت گرفته است؟! پس حاضران تصديق کردند.»
تعليم و تربيت
حضرت امام جواد(عليه السلام) با آنکه عمر زيادي نکردند و در جواني (بيست و پنج سالگي) به شهادت رسيدند، امّا با اين حال، با اهتمام آن حضرت، شاگردان بسياري پرورش يافتند؛ از جمله: صفوان بن يحيي، عبدالعظيم حسني، علي بن مهزيار اهوازي، فضل بن شاذان، محمّدبن ابي عمير، محمدبن سنان زاهري خُزاعي و... برخي از زنان از جمله حکيمه (دختر امام جواد(عليه السلام)) و حکيمه (دختر امام رضا(عليه السلام)) و حکيمه (دختر حضرت موسي بن جعفر(عليه السلام)) نيز از روايان آن حضرت بوده اند.
بر اساس تحقيق استاد شيخ عزيزالله عطاردي در کتاب مسند الامام الجواد(عليه السلام) ، 250 روايت از امام جواد(عليه السلام) نقل شده است. علّت کمي احاديث نقل شده از آن بزرگوار؛ اختناق شديد و ظلم و جور گسترده خلفاي عباسي در آن عصر است. ولي با اين وصف، حتّي برخي از محدّثان و دانشمندان سنّي؛ مثل خطيب بغدادي نيز رواياتي با ذکر سند از حضرت امام جواد(عليه السلام) نقل کرده اند.
درس زندگي
در پايان، چند روايت آموزنده از پيشواي هدايت و آموزگار انسانيّت، حضرت امام جواد(عليه السلام) مي آوريم تا روشنگر راه، در زندگي سعادتمندانه براي ما باشد:
1. «الْمُؤْمِنُ يَحْتَاجُ إِلَي ثَلاثِ خِصَال: تَوْفِيق مِنَ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ وَاعِظ مِنْ نَفْسِهِ وَ قَبُول مِمَّنْ يَنْصَحُهُ».
«مؤمن نيازمند سه صفت است؛ توفيقي از جانب خدا و واعظي از طرف خودش و پذيرش نصيحت خير خواهان.»
2. «مَنْ أَصْغَي إِلَي نَاطِق فَقَدْ عَبَدَهُ فَإِنْ کَانَ النَّاطِقُ عَنِ اللَّهِ فَقَدْ عَبَدَ اللَّهَ وَ إِنْ کَانَ النَّاطِقُ يَنْطِقُ عَنْ لِسَانِ إِبْلِيسَ فَقَدْ عَبَدَ إِبْلِيسَ».
«کسي که به سخنراني شخصي گوش دهد، او را عبادت کرده است، پس اگر گوينده از خدا بگويد او خدا را پرستيده است و اگر گوينده از زبان ابليس بگويد، پس او ابليس را پرستيده است.»
3. «إِنَّکُمْ لَنْ تَسَعُوا النَّاسَ بِأَمْوَالِکُمْ فَسَعُوهُمْ بِطَلاقَةِ الْوَجْهِ وَ حُسْنِ اللِّقَاءِ».
«شما نمي توانيد با اموال خود همه مردم را پوشش دهيد پس با گشاده رويي و خوش برخوردي، همگان را مشمول لطف خود قرار دهيد.»
منبع: ره توشه عتبات عاليات؛ جمعي از نويسندگان
فایل های مرتبط
زیارت مخصوصه امام جواد(علیه السلام) - زيارت دوم | حجم فایل: 1.18 MB | دریافت ها: 23016 |
تعویض روکش قبور کاظمین | حجم فایل: 1.52 MB | دریافت ها: 15008 |